معیار سنجش برای توصیف بهتر مرکزداده و بهرهوری آن
برای سنجش بهرهوری مرکزداده میباید به ارزشمندی و نتایج مفید آن توجه کرد. مراکزداده سنتی اغلب با بیشینه بار فاوا یا با ظرفیت کلی منبع تغذیه ورودی تعریف میشوند. در این رویکرد به هدف تاسیسات یا فایدهای که از آن به دست میآید توجهی نمیشود و مرکزداده همچون مصرفکنندهٔ بزرگ برق به نظر میرسد. چنین توصیفی ناقص و گمراهکننده است و اشکال دارد.
توصیفکردن مرکزداده با بیشینه مصرف برق، مانند این است که وسیله نقلیه را با اندازه موتورش توصیف کنیم. حتما کسانی هستند که این روش را میپسندند؛ اما بسیاری از ما میخواهیم بدانیم چهنوع وسیله نقلیهای توصیف میشود: کامیون است یا اتوبوس یا وانت یا ماشین شخصی یا موتور؟ میخواهیم بدانیم چهنوع عملکردی را فراهم میکند: بهرهوری سوخت، حداکثر سرعت، شتاب، تعداد صندلی مسافران، گنجایش بار؟ با این اطلاعات میتوانیم از قابلیت وسیله نقلیه آگاه شویم و بفهمیم که آیا نیازمان را برآورده میسازد یا خیر. چهکسی دوست دارد وسیله نقلیه جدیدی بخرد که پنج در و سه چرخ دارد و قدرت موتورش ۱۵۰ اسب بخار است؟
روشن است که باید مقدار مصرف انرژی مرکزداده را دانست. برآورد تقاضای برق در جهان برای مراکزداده در سال ۲۰۱۸ برابر بوده است با ۱۹۸ تراواتساعت؛ یعنی تقریبا یک درصد از تقاضای جهانی ( آژانس بینالمللی انرژی، ۲۰۱۹). این نشان میدهد تاثیر صنعت مرکزداده بر استفاده از انرژی جهانی تا چهاندازه است. با این حال اگر توجه عموم را به نیاز برق مراکزداده جلب کنیم ولی نشان ندهیم چه کار ارزشمندی انجام میدهند، خودمان را آماج انتقاد کردهایم.
برای توصیف مرکزداده چه معیارهایی وجود دارد؟
معیارهای فیزیکی گوناگونی برای توصیف تاسیسات مرکزداده وجود دارد؛ همچون مساحت سایت یا سطح داخلی کف یا سطح سالن فاوا. اگر مرکزداده را بدین شکل ساده بر اساس مساحت توصیف کنیم، فضای این تاسیسات عظیم در نظر افکار عمومی خالی و بیاستفاده میآید. بنابراین مصرف انرژی آنها را نیز بیمعنی و بیهدف یا بیاستفاده میپندارند.
از انواع دیگر معیارهای مبتنی بر انرژی، همچون جریان هوا و گردش آب نیز میتوان استفاده کرد. مشکل این است که اینها انتزاعی هستند. چنین معیارهایی مراکزداده را انرژیخوار جلوه میدهند؛ بازهم بدون اینکه به کارهای مهمی که انجام میدهند هیچ اشارهای بکنند. این خوراک خوبی است برای مطبوعات بد که ما را متقاعد میکند میباید معیارهای جایگزینی پیدا کرد تا بتوان تاسیسات را برای کسانی که خارج از این صنعتِ در حال رشد هستند، فهمیدنی توصیف کرد.
چگونه معیارهای توصیف مرکزداده را تغییر بدهیم؟
اولین گزینه در دسترس استفادهکردن از معیارهایی است که برپایه فناوری اطلاعات باشند. مانند: توان عملیاتی داده (Data Throughput)، تعداد سرور، سرعت اتصال در مناطق پرجمعیت، ظرفیت ذخیره داده، قدرت پردازش کل، اتصال به تعداد کاربران.
چنان که گفتیم، اشکال این معیارها این است که فنی و انتزاعی هستند و ارزش واقعی کار تاسیسات را به اشخاص ناآگاه منتقل نمیکنند. اگر بخواهیم سودمندی واقعی تاسیسات را نشان بدهیم، باید معیاری انتخاب کنیم که بهشکل معنیدار مربوط به هدف اصلی مرکزداده باشد.
استفاده از این رویکرد به صنعت مرکزداده کمک میکند تا ارتباط هدف و ظرفیت هر تاسیسات مرکزداده را با چگونگی عملیکردنِ ماموریت اصلی آن نشان بدهد. بدین ترتیب میتوان توجه افکار عمومی را از مصرف انرژی به کاری که میکند و استفادهای که میرساند تغییر داد.
برای تاسیساتی که چند کار گوناگون انجام میدهند، میتوان از توصیف ترکیبی استفاده کرد. برای نمونه بدین شکل: «این مرکزداده ظرفیت ذخیرهٔ ۳ میلیون ساعت فیلم با کیفیت HD و ۲ میلیون نرمافزار دارد. همچنین میتواند همزمان میزبان ۵۰۰ هزار بازیکن بازیهای آنلاین باشد.»
برای توسعه بیشتر این فکر، همچنین میتوانیم از معیار سنجش مرکبی استفاده کنیم که ارتباط کارایی تاسیسات و رسیدن به هدف اصلیاش را بهشکل فرمول زیر کمّیتسازی کند. این نسبت را باید بتوان بهروشنی فهمید، مقدار نتیجه این فرمول هرچه بیشتر باشد بهتر است!
سودمندی مرکزداده = مزیتها ÷ اشکالها
ساده به نظر میرسد. اما اگر فقط بخش «اشکالها»ی این نسبت را در نظر بگیریم، تصمیمگیری دربارهٔ آن با گزینههای زیادی روبهرو است: ممکن است بر اساس مصرف برق تاسیسات باشد، ممکن است انتشار دیاکسید کربن را نیز در بر بگیرد که خود ممکن است کربن روزانه یا مقدار کلی باشد، ممکن است با توجه به نسبتش با سطح کفِ تاسیسات ارزیابی شود.
آیا میتوانیم روش مان را برای ارزشگذاری مرکزداده تغییر بدهیم؟
مزیت رویکرد پیشگفته این است که معیار بهرهوریمان بر پایهٔ سودمندیِ واقعی است. برعکس PUE (بهرهوری مصرف انرژی) که فقط به چگونگی برقرسانی به تجهیزات میپر دازد؛ بدون فراهمکردن راهی برای فهمیدن کارآمدی تجهیزات و کار ارزشمندی که انجام میدهند.
آنچه پیشنهاد دادیم برای برخی بخشها کاربرد دارد. ولی احتمالا برای سنجش همهٔ مراکزداده در کل این صنعت مفید نیست و نمیتوان آن را مستقیم در تاسیسات چندکاره (Mixed-use) یا تاسیسات اشتراک مکانی (Colocation) به کار برد. به نظر نمیرسد به این زودی یک معیار واحد برای اندازهگیری موثر ارزش مرکزداده، در این صنعت به شناخت و پذیرش همگانی دست یابد.
به نظر میرسد بیشتر ممکن است بهجای یک معیار، مجموعهای از معیارها برای استفاده در برنامههای گوناگون توسعه یابد، تا به بهبود ارزشمندیِ مرکزداده کمک کند و برای امکان ارزیابی هر بخش مفید باشد. بودن چنین مجموعهابزاری رقابت سالم را در صنعت مرکزداده زنده میکند و به ما انگیزه میدهد بهسوی بهبود عملکردِ همراه با کاهش مصرف کلیِ منابع حرکت کنیم.
خوب است برای ارزیابی مرکزداده بهدنبال ایدههایی باشیم که کمتر به مصرف انرژی بپردازد و بیشتر کارآمدی و سودمندی مراکزداده را بیان کند.