Web Analytics Made Easy - Statcounter

مروری بر برترین و جذاب‌ترین بازی‌های سال ۲۰۲۵

در میان رقابت فشرده‌ی عناوین درخشان و متنوع سال ۲۰۲۵، بازی نقش‌آفرینی «کلر آبسکیور: اکسپدیشن ۳۳» با قاطعیت عنوان بهترین بازی سال را از آن خود کرد.

بهترین بازی های سال ۲۰۲۵ - 2025 best games

می‌گویند تنوع چاشنی زندگی است و سال ۲۰۲۵ مجموعه‌ای فوق‌العاده از بازی‌های ویدیویی مختلف را ارائه کرد. ما در میدان‌های نبرد تحت تسلط ربات‌ها در بازی «آرک ریدرز» (Arc Raiders) جنگیدیم و جان سالم به در بردیم، در سرزمین‌های قرون‌وسطایی «کینگدام کام: دلیورنس ۲» (Kingdom Come: Deliverance 2) ماجراجویی کردیم و نمایشگاه‌های خلاقانه‌ای در «تو پوینت میوزیِم» (Two Point Museum) برپا کردیم. به فانوس دریایی هوشمندِ بازی «کیپر» (Keeper) کمک کردیم تا معماها را حل کند و رازهای مدفون در انگلستانِ وهم‌آلودِ «اتم‌فال» (Atomfall) را کشف کردیم. اما کدام‌یک از بازی‌های متنوع امسال شایستگی دریافت تاج بهترین بازی سال ۲۰۲۵ را دارد؟

هر سال در ماه دسامبر، تمام بازی‌هایی که در طول سال تجربه و نقد شده‌اند بررسی می‌شوند و رأی‌گیری برای انتخاب بهترین آن‌ها انجام می‌گیرد. کدام بازی «بهترین بازی سال» است؟ گاهی این انتخاب فوق‌العاده دشوار است و سال‌های دیگر آسان. سال ۲۰۲۵ از نوع دوم بود و برنده ما تقریباً سه چهارم آرا را به خود اختصاص داد. اما این بازی که تقریباً همه آن را تحسین کرده‌اند چیست؟ در ادامه به معرفی آن می‌پردازیم.

عناوین شایسته تقدیر

پیش از آنکه به سراغ لیست نهایی برویم، می‌خواهیم به چندین تجربه درخشان دیگر که امسال داشتیم اشاره کنیم. استودیوی هیزل‌لایت (Hazelight) بار دیگر ثابت کرد که پادشاه بازی‌های کو-آپ (Co-op) است؛ آن‌ها با بازی فوق‌العاده «اسپلیت فیکشن» (Split Fiction)، یک پلتفرمر اکشن خلاقانه ساختند که بر پایه موفقیت‌های بازی «ای تیکز تو» (It Takes Two) در سال ۲۰۲۱ بنا شده و دارای طراحی مراحلی است که نه تنها در این سال، بلکه در این دهه کم‌نظیر و نوآورانه بوده است. شرکت کونامی نیز نوآوری‌های جالبی داشت. در بازی «سایلنت هیل اف» (Silent Hill f)، توسعه‌دهندگان وحشتِ خفقان‌آورِ مخصوص این سری را با رویکردی تازه به حالت «نیو گیم پلاس» ترکیب کردند تا داستانی برجسته خلق کنند که با هر بار تکرار بازی، عمیق‌تر می‌شود.

صحبت از تکرار شد، این دقیقاً اساس بازی «بال ایکس پیت» (Ball x Pit) است؛ یک روگ‌لایک آجرشکن که اکشن خشمگین آن ما را بارها و بارها برای یک دورِ دیگر به بازی می‌کشاند. البته اگر وقتمان توسط بازی «زندگی فانتزی آی: دختری که زمان را می‌دزدد» (Fantasy Life i) دزدیده نمی‌شد؛ ترکیب هوشمندانه لول-۵ از سبک زندگی دنج «انیمال کراسینگ» و سیاه‌چال‌گردی‌های «افسانه زلدا» تبدیل به یک بازی آرامش‌بخش واقعی برای ما در سال جاری شد. همین را می‌توان در مورد بازی «روح یوتِای» (Ghost of Yotei) نیز گفت که خاطرات خوش «روح سوشیما» در سال ۲۰۲۰ را زنده کرد، اما تمام ایده‌های خوب آن بازی را با مکانیک‌های عمیق‌تر و مناظر چشم‌نوازتر ارتقا داد. می‌توان با اطمینان گفت که سال ۲۰۲۵ سال بسیار خوبی برای بازی‌ها بود و ما هنوز درباره بهترین آن‌ها صحبت نکرده‌ایم.

دث استرندینگ ۲: در ساحل (Death Stranding 2: On the Beach)

دقیقاً نیمی از لیست نهایی ما برای بهترین بازی سال ۲۰۲۵ از دنباله‌هایی تشکیل شده که با چالش‌های سختی روبرو بودند. «دث استرندینگ ۲: در ساحل» احتمالاً با سخت‌ترین چالش مواجه بود: چگونه می‌توان یک «شبیه‌ساز پیاده‌روی» بحث‌برانگیز را به چیزی تبدیل کرد که محبوبیت همگانی‌تری داشته باشد، بدون اینکه به ارزش‌های اصلی و خاص آن خیانت شود؟ پاسخ کوجیما پروداکشنز، که شاید تعجب‌آور هم نباشد، نگاه به گذشته یعنی «متال گیر سالید» و ادغام آزادی عملِ نسخه «فانتوم پین» در این شبیه‌سازِ تحویلِ بارِ جهان‌باز بود. یک نوار بی‌پایان از تجهیزات، از نردبان و چکمه گرفته تا هاوربوردهای تابوتی و گیتارهای الکتریکی جنگی، تضمین می‌کند که شما همیشه ابزار لازم برای انجام مأموریت‌های دث استرندینگ ۲ را طبق روش خودتان در اختیار دارید. اگرچه این بازی همچنان اساساً در مورد انتقال آیتم‌ها از نقطه الف به نقطه ب است، اما هیچ دو تحویلی حس مشابهی ندارند. دنیایی که دائماً در حال تغییر و سازگاری است باعث می‌شود سفرهایی که زمانی با پای پیاده انجام می‌شدند، ارتقا یافته و از جاده‌ها، زیپ‌لاین‌ها و در نهایت مونوریل‌ها استفاده کنند؛ مقصدهایی که یا از طریق مسیرهای شخصی شما و یا با استفاده از راهکارهای خلاقانه سایر بازیکنان دنبال می‌شوند. این سفر صرفاً فیزیکی نیست؛ همان‌طور که سفر می‌کنید، تیم رو‌به‌رشد شما در یک آزمون عاطفی که ارزش ارتباط انسانی را می‌سنجد، از شما حمایت می‌کند. همه این‌ها تضمین می‌کند که «در ساحل» سرانجام وعده منحصر‌به‌فرد دث استرندینگ اصلی را محقق کرده است.

هیدیس ۲ (Hades 2)

غول خلاقیت یعنی سوپرجاینت گیمز (Supergiant Games) احتمالاً می‌توانست فقط با چند ارتقای مکانیکی، بازی روگ‌لایک موفق سال ۲۰۲۰ خود یعنی «هیدیس» را بازسازی کند و همچنان مورد تحسین منتقدان قرار گیرد. و در ظاهر، هیدیس ۲ چنین به نظر می‌رسد. اما تنها با کمی دقت حقیقت این دنباله‌ی فوق‌العاده جاه‌طلبانه آشکار می‌شود؛ دنباله‌ای که هوشمندانه بسیاری از اصول نسخه قبلی را بازنگری و ترکیب کرده است. بله، این هنوز هم بازی‌ای است که در آن تا جایی که می‌توانید در مسیرهای شاخه‌دار یک سیاه‌چال می‌جنگید تا زمانی که مرگ شما را مجبور به شروع دوباره کند، اما مأموریت قهرمان جدید داستان، ملینوئه (Melinoë)، برای کشتن کرونوس (تایتان زمان) در دو مسیر متضاد انجام می‌شود. هر دور بازی با یک انتخاب شروع می‌شود: صعود به کوه المپ یا فرود به تارتاروس. هر مکان، باس‌ها، زیست‌بوم‌ها، خطوط داستانی و چالش‌های کاملاً متفاوتی را ارائه می‌دهد که مشکل قدیمی تکراری شدن در سبک روگ‌لایک را حل می‌کند. در یک باس قدرتمند گیر کرده‌اید؟ دنیای کاملاً دیگری برای فتح کردن وجود دارد. و شما پیروز خواهید شد، چرا که مسلح به اصلاح‌شده‌ترین مجموعه مهارت‌ها و ارتقاهایی هستید که این ژانر به خود دیده است. این بازی رویای عاشقان ساخت «بیلد» (Build) است، حتی با وجود ماهیت تصادفی موهبت‌های خدادادی؛ و هر دور بازی فرصتی است تا مِل را به نوع جدیدی از سلاح جادویی تبدیل کنید. با هنر و موسیقی بی‌رقیب و یکی از دقیق‌ترین سیستم‌های مبارزه موجود، هیدیس ۲ یک پیروزی تماشایی است.

هالو نایت: سیلک‌سانگ (Hollow Knight: Silksong)

انتظار هشت ساله برای دنباله بازی «هالو نایت» کمکی به انتظارات پیرامون «سیلک‌سانگ» نکرد. این فقط یکی از مورد‌انتظارترین پروژه‌های مستقل تاریخ نبود؛ بسیاری از سری‌های بزرگ با دهه‌ها سابقه به این سطح از توجه حسادت می‌کردند. برخی می‌گویند معجزه‌ای است که سیلک‌سانگ توانست این انتظارات را برآورده کند (و حتی فراتر رود)، اما واقعیت در استعداد خلاق، چشم‌انداز روشن و هنر استثنایی ریشه دارد. این یکی از زیباترین بازی‌های ویدیویی طراحی‌شده در این نسل است که پر از غارهای وهم‌آلود، سیاه‌چال‌های پوشیده از گیاه و هزاران منظره دیدنی دیگر است. چنین مناطقی فقط زیبا نیستند، بلکه با دقت مهندسی شده‌اند تا برخی از بهترین چالش‌های پلتفرمینگ را در حد بازی‌هایی مثل «سلست» (Celeste) و «سوپر میت بوی» ارائه دهند. و در قلب هر مرحله، مبارزات هیجان‌انگیز با باس‌ها قرار دارد که تا حدودی مسئول شهرت دشوار سیلک‌سانگ هستند. بله، این یک ماجراجویی بی‌رحمانه و چالش‌برانگیز است که نیشش به اندازه هر یک از شخصیت‌های حشره‌مانندش دردناک است. اما هرگز ناعادلانه ضربه نمی‌زند و نقشه زیبای سبک مترویدوانیای آن همیشه یک مسیر جایگزین ارائه می‌دهد، اگر دشمنی بیش از حد ترسناک باشد. در دنیایی که شاید بازی‌های دشوار به فرمتی اشباع شده تبدیل شده‌اند، ایده چالشی که واقعاً ارزش درد کشیدن را داشته باشد شاید کمی کم‌رنگ شده باشد. اما در هالو نایت: سیلک‌سانگ، تیم چری (Team Cherry) واقعاً گنجی ساخته که ارزش جنگیدن را دارد.

بلو پرینس (Blue Prince)

سبک روگ‌لایت (Roguelite) ژانری فوق‌العاده انعطاف‌پذیر است. شما می‌توانید یک روگ‌لایت اکشن نقش‌آفرینی، شوتر، کارتی و حتی پازل بسازید؛ اگرچه مورد آخر قطعاً کمیاب‌تر از بقیه است. بازی «بلو پرینس» (شاهزاده آبی) از استودیوی دوگوبامب به این فهرست کوچک از معماهای تکرارشونده می‌پیوندد؛ هزارتویی که با ظرافت ساخته شده و راهروهای آن تماماً به انتخاب شماست. هر دور جدید بازی، اساساً تلاشی برای یافتن یک اتاق مخفی مرموز در عمارتی وسیع است، جایی که هر اتاق جدیدی که وارد آن می‌شوید از مجموعه‌ای تصادفی از نقشه‌ها انتخاب می‌شود. اما آن هدف کلی در نهایت کم‌اهمیت‌تر از رازهای بسیاری است که در هر تلاش تازه منتظر شماست (ترکیب اتاق‌هایی که سرنخ‌هایی برای رازهای بیشتر باز می‌کنند و کشفیات نفس‌گیری که داستان خانه را عمیق‌تر می‌کنند). ماهیت تصادفی آن مانع اولیه است، زیرا ساخت اتاق‌ها به ترتیب صحیح وقتی ندانید کدام نقشه‌ها به شما داده می‌شود تقریباً غیرممکن است. اما به زودی متوجه می‌شوید که چالش واقعی در منطق، الگو و اتصالات است. و وقتی بالاخره خطوط ظریفی را می‌بینید که ایده‌های بسیاری را به هم پیوند می‌زند، فوراً مشخص می‌شود که ساختار بلو پرینس چقدر بی‌نقص است.

دانکی کونگ بانانزا (Donkey Kong Bananza)

وقتی نینتندو کنسول سوییچ اصلی را عرضه کرد، این کار را با بازی تحول‌آفرین در سبک جهان‌باز یعنی «افسانه زلدا: نفس وحش» انجام داد. بنابراین با عرضه سوییچ ۲، فشار برای ساخت یک بازی جریان‌ساز دیگر در زمان عرضه وجود داشت. نینتندو این مأموریت را با «دانکی کونگ بانانزا» کاملاً جدی گرفت؛ بازی‌ای که در آن تعامل اصلی شما با جهان، خرد کردن آن به تکه‌های ریز است. ما قبلاً بازی‌هایی با محیط‌های تخریب‌پذیر داشته‌ایم، اما هیچ‌چیز دقیقاً شبیه تخریب کامل مراحل در بانانزا نیست که به نحوی همچنان موفق می‌شود ظرافت طراحی در سطح ماریو را حتی پس از تکه‌تکه شدن حفظ کند. آن زمین‌ها پر از آیتم‌های جمع‌کردنی مدفون هستند و استخراج آن‌ها اغلب نیازمند تکمیل چالش‌های هوشمندانه‌ای است که حل کردنشان هر بار حس رضایت‌بخشی دارد. اما گیلاس (یا موز) روی کیکِ این پلتفرمر لذت‌بخش، زوج «دی‌کی» و «پولین» هستند که همراهی‌شان نه تنها جذاب است، بلکه از نظر مکانیکی نیز قدرتمند است: قابلیت «بانانزا» که با آهنگ‌های جذاب فعال می‌شود، شما را به ماشین‌های مبارزه غیرقابل توقفی تبدیل می‌کند که می‌توانند میمون، هیولا و کوه را به راحتی شکست دهند. این شاید بهترین حس قدرت‌نمایی نینتندو تا به امروز باشد.

کلر آبسکیور: اکسپدیشن ۳۳ (Clair Obscur: Expedition 33)

حس نوستالژی غیرقابل انکاری در مورد «کلر آبسکیور: اکسپدیشن ۳۳» وجود دارد. نبردهای نوبتی، داستان مبتنی بر گروه (Party) و اکتشاف خطی آن ذاتاً ماهیتی قدیمی دارند و بدون شک مدیون بزرگان سبک نقش‌آفرینی (RPG) گذشته هستند. شاید هیچ بازی دیگری وجود نداشته باشد که عشق خود به «فاینال فانتزی» را به اندازه اکسپدیشن ۳۳ با افتخار نشان دهد. اما استودیوی سندفال اینتراکتیو با اولین بازی خود، کاری فراتر از ادای احترام به گذشته انجام داده است؛ آن‌ها درکی عمیق از دلیل موفقیت آن بازی‌ها و چگونگی احیای ایده‌هایشان را به نمایش گذاشته‌اند.

در چارچوب یک بازی نقش‌آفرینی سنتی به سبک ژاپنی، این استودیوی جوان برداشتی کاملاً مدرن از این ژانر خلق کرده است. برخوردهای رزمی نفس‌گیر نیازمند واکنش‌های آنی و در لحظه و همچنین برنامه‌ریزی تاکتیکی دقیق نوبتی هستند. بر باس‌های دلهره‌آور با استفاده هوشمندانه (و گاهی سوءاستفاده لذت‌بخش) از سیستم عمیق امتیازات غلبه می‌شود؛ سیستمی که به شما قدرت می‌دهد گروه ماجراجویان خود را به گردانی از قهرمانان غیرقابل توقف تبدیل کنید. و کهن‌الگوهای استفاده شده برای هر عضو گروه، از شمشیربازان ظریف تا جادوگران ویرانگر، نه فقط با سلاح‌ها، بلکه با مکانیک‌های نبرد منحصر‌به‌فردی تعریف می‌شوند که باعث می‌شود هر شخصیت حسی متمایز و شخصیتی یگانه داشته باشد.

هنرنمایی سندفال تنها به سیستم‌های مبارزه چشمگیرش محدود نمی‌شود. کلر آبسکیور شما را به دنیایی نفس‌گیر می‌برد که هر منظره و صدایی در آن واقعاً تازه احساس می‌شود. سبک هنری متمایز فرانسوی و متأثر از دوران «بل اپوک» (Belle Époque) شبیه هیچ‌چیز دیگری در این ژانر نیست، درست مانند موسیقی باورنکردنی آن که سرنوشتش این است که در کنسرت‌های بازی‌های ویدیویی آینده در کنار بهترین آثار نوبوئو اوئماتسو اجرا شود. اما این داستانِ عمیقاً تأثیرگذار و پراحساس اکسپدیشن ۳۳ (و شخصیت‌های قدرتمندی که در آن زندگی می‌کنند و رنج می‌کشند) است که بیشترین اثر را بر جای می‌گذارد. در دنیایی که یک خدا سالانه گروهی از افراد جوان‌تر را از بین می‌برد، زنده ماندن، سوگواری و در نهایت ادامه دادن چه معنایی دارد؟ پاسخ به این پرسش‌ها نه تنها شخصیت‌های کلر آبسکیور، بلکه بازیکنانش را نیز تغییر داد. این بدون شک بحث‌برانگیزترین بازی سال است و تعجبی ندارد که نه تنها در رأی‌گیری پایان سال پیروز شد، بلکه با اختلاف فاحشی آن را از آن خود کرد.

«کلر آبسکیور: اکسپدیشن ۳۳» بهترین بازی سال ۲۰۲۵ است.

تبریک به استودیوی سندفال اینتراکتیو و همچنین تمام استودیوهایی که بازی‌هایشان نامزد و به عنوان بخشی از جوایز پایان سال ما شناخته شدند. آیا ما بازی‌های مورد علاقه شما را انتخاب کردیم یا فکر می‌کنید برنده شایسته‌ای را از قلم انداخته‌ایم؟ نظرات خود را با ما در میان بگذارید. امیدواریم اوقات خوشی را با بازی‌های فوق‌العاده سال ۲۰۲۵ سپری کرده باشید و در سال ۲۰۲۶ با بازی‌های بیشتری در خدمت شما خواهیم بود.